مَـــردُمک

مردمک شرحی است از روزگار که در دالان مجازی روایت می شود

به نام تو و به یاد تو

بسم الله الرحمن الرحیم 


اصل مطلب ، دلم برای شهدا تنگ شده است ، نه از باب دوری بلکه از باب فاصله 

این روزها وقتی خودم را درونم را تحلیل می کنم ، نتایج رضایت بخش نیستند . 


یک جای کار می لنگد... 

از نماز ، از اخلاق ، از عمل 


باید بنشینم جلوی آینه ، فقط خودم را ببینم با ذره بین ، سیاهی ها را پیدا کنم ، دستمال اصلاح را با ها های معطر به صلوات بر سیاهی های وجودم بکشم و پاکشان کنم . 

باید بگذرم از سیاهی های به ظاهر سفید یا سفید های در باطن سیاه !

دنیا را باید سفر کرد چه در زمان و چه در مکان ، یک جا ماندن برای انسان خوب نیست ، کدرش می کند ، غبارآلودش می کند ، شاید بشود لانه کلاغ های وحشتناک 

از اینجا که من ایستاده ام تا خدا فاصله هاست ، اما می روم به سوی او ، خودم را به آب و آتش می زنم تا در مسیر او باشم و بمانم .

گاهی زمینی شدنم کار دستم می دهد ، به خودم که می آیم ، در میابم که دوباره دور شدم از جاده اصلی ، بر می گردم و دوباره شروع می کنم .

این زیرکی انسان خواهد بود که در مسیر به حرف هیچ گمراهی گوش ندهد و فقط آیه آیه تا خدا پیش برود .


من یک انسان در قرن 21 میلادی در قرن 14 قمری با همه ابزارهای رسیدن به خدا و با همه دانش استفاده از ابزارها ، گاهی مسیر را اشتباه می روم. 


گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو
من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی


شاعر: علی اکبر لطیفیان


۰ ۰

تحلیل و بررسی

امروز اول هفته ست ، برای خودم برنامه ریزی روزانه داشتم و تا حالا اصلا نتونستم هیچ کدومو انجام بدم ، به شدت از خودم دلگیرم 

به شدت ...

محیط برام تکراری و آزار دهنده شده ، چقدر خوب می شد منم توانایی هجرت کردن داشتم ؛ اونوقت می رفتم یه جایی که بتونم راحت و با آرامش زندگی کنم و رشد کنم . 


با توجه به شاخص ، رشد معنوی من در سال های اخیر بدون تغییر بوده در عمل ، اما در کسب دانش رو به رشد بوده ، چه فایده !


با توجه به شاخص ، رشد تحصیلی و علمی من در سالهای اخیر دارای رشد با شیبی نه چندان مطلوب رو برو بوده .


با توجه به شاخص ، رشد کیفی عمومی زندگی من در سالهای اخیر نزولی بوده 


با توجه به شاخص ، نرخ بروز کمالات و شایستگی ها در من صفر بوده . 


دقیقا با توجه به توضیحات بالا ، یک انسان محسوب می شم که فقط آلاینده ست !

بلعیدن مقدار زیادی اکسیژن و دفع مواد زائد . 


کاش دلیل خلقت شخص خودم رو می دونستم :( 


۰ ۱

جمعه صبح استثنایی

امروز صبح 

با تاخیر فراوان چشمانم رو باز کردم ، روی زمین کنار بخاری خوابیده بودم با کلی خواب های عجیب و غریب بی ربط به هم 

ساعت ده و سی دقیقه ، تو ذهنم فکر کردم اگر بتونم حمام برم بد نیست ، اما از طرف مقابل هم یه حسی مانع می شد ، دقیقا داشتم تنبلی می کردم ، اما در نهایت تصمیم گرفتم که دوش بگیرم ، این کارم کردم ، خیلی خوب بود و با اینکه تاثیر داروهایی که دیشب خورده بودم هنوز هم توی تنم بود اما متوقف نشدم و دوش گرفتم .

ساعت 11:20 دقیقه 


رفتم برای صبحانه 

گزینه ای پیش روم : تخم مرغ ، عسل و پنیر و حلوا شکری عقاب ...

دلم شیر هم می خواست ، توی سوپر مارکت بعد از برداشتن شیر از یخچال ، چشمم به ساقه طلایی ها خورد ، یک ساقه طلایی هم به سبد اضافه کردم .


صبحانه رو با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کردم ، شیر در لیوان و ساقه طلایی و عسل و ... 

میل شدند ، لپ تاپ روشن می شود ، شروع چک کردن اعلانیه ها(Notifications) از میل تا کانون و صفحه های مجازی اینستاگرامی 

یکهو و خیلی خردمندانه تصمیم می گیرم ، امروز صبح را در بلاگ عزیزم بنویسم . 


امروز حس می کنم حالم بهتر است . امروز سعادت خوب بودن را دارم . 


برای این حال خوب ، از خداوند سپاسگزارم . 

+دعا برای حضرت عشق مولا صاحب الزمان عج روحی لک فداء 


بسم الله الرحمن الرحیم


اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن 
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ 
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ 
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً 
حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا


۱ ۰

دلتنگی

لعنت به بغض های نیمه شب 

۰ ۰

نامه ای به غریب جهان

سلام بر آقای زمان و مکان 


شما کجا و من کجا 

دوست داشتم برایتان بنویسم ، دوستانتان و عاشقان واقعی شما بی قرار آمدن شمایند. در شهر می بینمشان ، در مسجد در بازار در امامزاده ها در خیابان و کوچه ها ، سیمایشان نورانی ست و اعمالشان خدایی 


دوست داشتم بنویسم برایتان اگر چه به جای یاوری شما باری بر دوشتان نهادم ، اما خدا می داند دوستتان دارم :( 


بیایید بیایید برای خاطر عاشقانتان 


بلد نیستم خوب بنویسم در حد ناچیز خودم می نویسم ، از جوانی ام هر چه مانده برای شما :(

نمی دانم اصلا هر چه شما بگویید ... فقط اگر خوب نیستم مرا ببخشید 

خیلی خواستم ، اما ... 

حتما تا به حال بارها پرونده ام را دیده اید و در جریان هستید 

هیچ ندارم جز سرافکندگی و شرمندگی :(

بشنوید

سلام بر آقای عالم امکان 

۱ ۰

روزانه 1

امروز هم با همه سختی ها و فراز و نشیب هاش داره تموم می شه ، امیدوارم خروجی روزهاتون ، خوشحال کننده و حداقل امیدوارانه باشه .


برای من روزها به گونه ای دیگه رقم می خوره ، بسته به شرایط آدم ها روزها متفاوتند ؛ ممکنه روزی در جایی جشنی برپا باشه و دقیقا در همون زمان در جایی عده غمگسار باشن . 


شرایط منم طوری هست که تا میام کمی شاد باشم و زندگی کنم ، حقایق زود میاد جلو چشمم و رویای منو تار و مار می کنه .


مدتهاست که دنبال تغییرم و دنبال بهبود بخشیدن به سطح کیفی زندگیم اما واقعا برام دشواره 

از خیلی ها کمک خواستم ، فایده ای نداشت ، سعی کردم با تنهایی خودم بتونم کم کم حتی شده با زمان زیاد ، مسائل رو حل کنم .

قسمت بدِ ماجرا اینه که همیشه همه چیز به خواست ما پیش نمی ره و در حین خوب شدن یهو همه چیز به هم می ریزه . 


در پایان بگم ، قرآن رو از یاد نبریم و همینطور خودم و شما رو به تقوای بیشتر دعوت می کنم . 



۰ ۰

سخنی با خدا

الهی ...

مرا ببخش که از روزی تو طناول می کنم در معاصی صرفشان می کنم .


مرا ببخش که همیشه و همیشه چشمم به سوی توست اما قلبم به بی راهه می رود .


مرا ببخش که جوانی ام را در راه تو انفاق نکرده ام .


+ یا الله ، دوستت دارم ...


از تو می خواهم هدایتم کنی ، از تو می خواهم دل و دیدگانم را به نور قرآن روشن سازی و مرا از کثیفی ها و پلیدی های این دنیای پر فریب دور سازی .



۰ ۰

اسارت

اسیر یک زندگی بی کیفیت و بی هدف و بی نظم و تکراری 


+ یعنی می شه یه روزی من خوب بشم ؟

پ.ن : غصه امون نمی ده 

۱ ۰

هفته جدید 2

12 دقیقه به شنبه اولین روز هفته جدید باقی مانده و من در آشوبی از درون و با چهره ای آرام نشسته ام پشت میز و می نویسم .

برای فردایم ... برای فراهایم آرزو می کنم .

برای شنبه ها نگرانم ...



هفته جدید خوش آمدی 

امیدوارم طلوع فردا را ببینم 

۰ ۰

دلم ...

جمعه ها دلم می گیرد 

از نبودن های غیرعادی ، برای استاد نامه الکترونیک فرستادم ، بعد از چند روز پاسخ آمد ، پاسخ دقیقا چیز هایی بودند که من نداشتمشان ، از آن نداشتن های با حسرت ، آن نداشتن هایی که گاهی با از دست دادن آخرت همراه می شوند . مانده ام در جواب استاد :( آیا بگویم همه این هایی که نگاشته اید همیشه در من نبودند ؟ یا اینکه باز خودم رو فریب دهم که جوانی یعنی امتحان و کسب تجربه ؟ و یا چند مدل پاسخ دیگر 


اما تصمیم من در آخر این است ، برای استاد می نویسم :

استاد عزیز ، من دوست دارم که خوب شوم ، راه صحیح زندگی را بیاموزم ، می خواهم افقم را روشن ببینم ، می خواهم سالم و ساده بیاندیشم به دور از تجمل و فخر و تحقیر 


کمکم کنید در این هزار توی زندگی ، در مسیری قرار بگیرم که نهایت آن رضایت خدا باشد ولا غیر 

دلم پرنده بودن می خواهد .

۲ ۱
متن زندگی باید ولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) باشد.

به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه‏تر است زیرا خدا به آنچه مى‏کنند آگاه است (۳۰)

مردمک می خواهد ، پاک باشد و پاک بماند و ثابت قدم در راه رستگاری.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان