یک حسی سراغ من میاد وقتی ، وبلاگ های دوستان رو مطالعه می کنم ، چقدر جالب ، چقدر خوب و زیبا می نویسند از روزهاشون و بالا و پایین زندگی شون می نویسنُ اطراف خودشون رو اعم از انسان و شرایط رو با علم و دانش خودشون تحلیل می کنن ، راستش به شدت به این دوستان قبطه می خورم ، از این جهت که بیشترشون یا همسن و سال من هستن یا چند سالی کوچکتر ، غم عمیقی تمام قلبم رو فرا می گیره که چرا من توانایی نوشتن ندارم ، چرا مطالبی که می نویسم از زندگی خودم ، خواننده نداره ، چرا جذابیت نداره ؟؟؟ صادقانه ، یعنی من دنبال توجه هستم ؟
چه چیزی توی زندگی من ، منُ تا اینجا کشونده ؟ دلیل این سردرگمی ها چیه ؟ چرا من و شخصیتم برای دیگران جذابیت و جاذبه و محبوبیت ندارن ؟
چرا در این سنین حس سنگین پوچی برای من وجود داره ؟
در پست قبلی روایتی از روزهامو نوشتم اما با رمز برای اینکه همه نتونن بخوانن ، دوستانی گفته بودن اگه مطلب پرباریه رمز رو بدید ، باید عرض کنم که زندگی من شاید چیز به درد بخوری برای کسی نداشته باشه و نوشته های من صرفا جهت نوشتنه و گفتگو با دوستانی که یک در میلیون برای من کامنت می ذارن ، لذا در صفحه یک جوان بی حاصل دنبال هیچ مطلب مفیدی نباشید .
تشکرات فراوان