چهارشنبه ۲۳ دی ۹۴
سلام بر آقای زمان و مکان
شما کجا و من کجا
دوست داشتم برایتان بنویسم ، دوستانتان و عاشقان واقعی شما بی قرار آمدن شمایند. در شهر می بینمشان ، در مسجد در بازار در امامزاده ها در خیابان و کوچه ها ، سیمایشان نورانی ست و اعمالشان خدایی
دوست داشتم بنویسم برایتان اگر چه به جای یاوری شما باری بر دوشتان نهادم ، اما خدا می داند دوستتان دارم :(
بیایید بیایید برای خاطر عاشقانتان
بلد نیستم خوب بنویسم در حد ناچیز خودم می نویسم ، از جوانی ام هر چه مانده برای شما :(
نمی دانم اصلا هر چه شما بگویید ... فقط اگر خوب نیستم مرا ببخشید
خیلی خواستم ، اما ...
حتما تا به حال بارها پرونده ام را دیده اید و در جریان هستید
هیچ ندارم جز سرافکندگی و شرمندگی :(
سلام بر آقای عالم امکان