بله ، رسیدم و رسیدیم به روز هفتم ، شاید برای خیلی ها به سرعت برق و باد گذشته باشه این یک هفته اما در مقابل قطعا کسانی هستن که این هفت روز براشون به اندازه هفت روز یا حتی بیشتر گذشته :| خداقوت به همه کسانی که بر خلاف کار سنگین و طاقت فرصا و گاهی زیر افتاب شدید این روزها ، روزه می گیرن با اینکه می تونن هزار و یک بهانه و دلیل بتراشن برای معاف شدن از مسئولیت روزه گرفتن ، همین جا می گم ، دمتون گرم
***
دیروز خیلی سرم شلوغ بود ، مسئول دو تا کار بودم که هر کدوم نصف بیشتر روز زمان می برد ، اولی پیگیری اعتراض به کمیسیون ماده صد شهرداری (خدا نسیب کسی نکنه شهرداری رو)
و دومی تعمیر کولر خودرو پدر بود که واقعا در طول روز گذشته منُ خسته کرد و بی حال و بی رمق چشم انتظار اذان بودم :)
اما از روزه گرفتن لذت می برم ، کاهی باید ترمز کشید و توقف کرد و از مسیر دیگه ای رفت ، روزه هم همینطوره ، ترمز آدم رو در خیلی مسائل می کشه تا آدم طماع و تن پرور و شهوت ران و خلاصه که تمام رذایل دنیایی که سبب خسران می شوند ، رهایی پیدا کنه .
نوشتن این پست دو ساعت طول کشیده از بس که هی رفتم و اومدم ، چقدر این فرزند ارشد بودن سخته :)