یه سوال ، آیا اصلا منِ انسان حق دارم که دلم بگیره و یا بشکنه از دست خودم یا روزگار ؟
می ترسم خدا از دستم ناراحت بشه ، همینجوری حساب و کتاب اعمالم افتضاح هست ، این دلگیری هام اضافه بشه مصیبتی عظما می شه .
نمی دونم باید چه کنم ؟
من باید چیکار کنم تو این زندگی ، که هیچ چیزش با من جور نیست ...
یعنی من اشتباه اومدم تا اینجا
سلام آقای غایب از نظرها
پرونده این هفته مرا دیدید ، از شما معذرت می خوام :(
متاسفم که رزومه و پرونده من جایی برای ارفاق و بخشش نداره و کل برگه های من باید با خودکار قرمز خط بخورن
جمعه های ما بیشتر دل نگران شماست تا خود ما
آقای ما ، دعا می کنم بیایی
ولی مگر دعای چون منی بالا می رود ؟
از خدا و از شما عذر می خوام برای این چنین بودنم
من ...
من ... کسی رو به جز شما ندارم
نشستن و گوش دادن به صحبت های حضرت آقا از بهترین ساعات صرف وقت برای تی وی هست .
صحبت های امروز به خوبی و مثل همیشه روشنگر و فوق العاده بودن
از اینکه رهبری چنین خردمند و فرزانه داریم باید شکر خدا رو هر لحظه به جا بیاریم .
لبیک یا خامنه ای
کم کم دارم به این نتیجه می رسم که رشته م رو عوض کنم و برم سراغ رشته ای که به علاقه م خیلی نزدیک تره
اما خب باید از صفر شروع کنم و دوباره چهار سال تحصیل اما این بار شاید با علاقه واقعی !
دوست دارم درست و حسابی بچسبم به زندگی و از الگوهای فوق العاده ای که داریم برای زندگی بهتر استفاده کنم .
این وسطا یه چیزایی هست که داره به شدت روحمو آزار می ده
خدایا به حق پنج تن مشکلات منو حل کن و توانایی و صبر بهم بده تا بتونم در مقابل مصائب دنیا صبوری کنم .
خدایا کمکم کن
من جز تو کسی رو ندارم
جز تو پناهی ندارم
تو می بینی همه چیزو و عالم به همه چی هستی ، ازت تقاضا دارم که کمکم کنی
ببخش که بنده ای نیستم که تو دوسش داری
| حال خونین دلان که گوید باز | و از فلک خون خم که جوید باز | |
| شرمش از چشم می پرستان باد | نرگس مست اگر بروید باز | |
| جز فلاطون خم نشین شراب | سر حکمت به ما که گوید باز | |
| هر که چون لاله کاسه گردان شد | زین جفا رخ به خون بشوید باز | |
| نگشاید دلم چو غنچه اگر | ساغری از لبش نبوید باز | |
| بس که در پرده چنگ گفت سخن | ببرش موی تا نموید باز | |
| گرد بیت الحرام خم حافظ | گر نمیرد به سر بپوید باز |
خداوند امروز منو از لغزشی بزرگ و خطایی سهمگین نجات داد .
الحمدالله رب العالمین
برای اینکه فرصت جدیدی بهم عطا کردی یا الله مهربان و یاری رسان من
روز به روز بدتر و بی کیفیت تر
نه اجازه دادم کسی کمکم کنه
نه خواستم کسی کمکم کنه
هیچوقت فکر نمی کردم من به این مصیبت گرفتار بشم که حتی اگر آب هم بریزی شعله ور می شم .
نمی دونم چی باید بنویسم
اما حالم خوب نیست
مدت هاست که حالم خوب نیست
مدت هاست که زندگی نمی کنم ...
مدت هاست که مُردم
..........................................................
+آقای مهربانی ها ، ای صاحب زمان ، از این فاصله سلام بر شما و بر پدران و مادران پاک شما
این روزها حس می کنم غیـــــر عادی ام !
شاید هم باشم
احساس می کنم اگر دلم می گیرد یعنی مومن و موحد و بنده نیستم !
می گویند خدا هست
احساس شرمندگی می کنم در مواجه با دلتنگی و دل گرفتگی و
گزاره خدا هست .
جمعه های سبز
یادم نیست امروز صبح بود یا دیروز ساعت ده و نیم یازده ،
صدای زنگ در !
- بله
+ سلام می شه چند لحظه بیاین پایین ؟ (صدای خانوم)
- شما ؟
+ از واحد بهداشت منطقه
- اجازه بدید ، میام خدمتتون
-در رو باز می کنم ، خانومی ست با کودک همراهش ، کمی شل حجاب
+ این فرم رو پر کنید ، اطلاعات پزشکیه
- مادر رابط بهداشت منطقه هستن ، با حالت اخباری
+ باشه بازم باید پر کنید فردا میام می برم !
