مَـــردُمک

مردمک شرحی است از روزگار که در دالان مجازی روایت می شود

برنامه ریزی 95

می شینم پشت میز و روبروی لپ تاپ ، با جستجو توی سایت های مورد علاقه (BookMark) شروع به وبگردی می کنم ، از سایت های انگلیسی زبان بیشتر خوشم میاد ، چون خوشگل تر و زیباترن برای من ، در همین حین به برنامه ریزی برای سال نود و پنج هم فکر می کنم ، در سال نود و چهار اصلا موفق نبودم و سالم سراسر با شکست و ناکامی همراه بود ، در باب برنامه ریزی و رسیدن بهشون زیاد موفق نبودم اما همیشه دوست داشتم که با برنامه پیش برم ، مطمئنم یک روزی به اون حد می رسم که برای دقیقه دقیقه زندگیم برنامه داشته باشم . 


این روز ها مَنگ و گنگ هستم نسبت به محیط و اتفاقات ، نمی دونم جهت صحیح حرکت من باید کدوم سو باشه ، دستم به نوشتن نمی ره ، البته گاهی فکر می کنم که اصلا ننویسم بهتره ! انار ماهی گفتن ، بنویسید تا یاد بگیرید و مهارت پیدا کنید ، هر وقت از نوشتن خسته می شم یاد حرف ایشون می افتم و با خودم می گم حد اقل چند خطی بنویس 


سال نود و پنج رو باید خوب تر بسازیم . :)


I have not failed. I’ve just found 10,000 ways that won’t work
 Thomas A. Edison
۰ ۱

آخرین روزها

آخرین روزهای سال نود و چهار هم دارن سپری می شن ، به شدت درگیر خونه تکونی + تعمیرات و نوسازی هستیم به طوریکه بیش از ده روزه که آرامش رو به خودمون ندیدیم هر چند این میون ، تونستیم تو هیئت حضرت آقا شرکت کنیم و از بودن در کنار ایشون فیض ببریم .


همین حالا که مشغول نوشتنم ، نقاش عزیز طبقه بالا مشغوله ، هنوز فرشای اتاقم خشک نشدن :( و تقریبا خودمم برای سال جدید آماده نیستم .

نمی دونم سال آینده چطور خواهد شد برام ، اما سالی گذشت دلچسب و راضی کننده نبود ، دلیل داره ها : علت و مسبب اصلی کسی نیست جز خودم ، بله خودِ من 


عملگرد ما کیفیت زندگی رو تعیین می کنه و وقتی به گذشته نگاه می کنم ، سرم رو پایین میندازم ، خیلی بده می دونم !

نوشتن را رها کردم ، متون بالا برای عصر است و حالا 5 دقیقه بامداد 29 اسفند . 


کلی سوال راجع به کم و کیف سال سپری شده دارم که باید بشینم با حوصله و حسابی بهشون جواب بدم . 

۰ ۰

؟

پر از حرفم 

پر از غوغا 

نمی دونم چه باید کرد ، خوشبحال کسایی که دارن از وقتشون به بهترین شکل بهره می برن و در آخر اونا هستن که سعادتمند می شن .

ماه هاست که شاید سال هاست که دیگه زندگیم بی کیفیت شده و همش به فکر اینم که آینده من با این شرایطی که دارم چگونه خواهد بود ؟

البته اونقدر هم برام دغدغه نیست ، یه مشکل خیلی خیلی بزرگ دارم که منشا تمام بی حاصلی هامه ، اگر خدا زودتر برطرفش کنه خیلی خوب می شه 

اما نمی دونم چرا همیشه تو هر زمینه ای من یا آخر لیستم یا اصلا نیستم !!!

دلخوری هام جمع شدن تو دلمُ سنگینی می کنن ، یه قول و قراری با خودم دارم تا روزانه بتونم انجامشون بدم بلکه یکم از تیرگی درون کم کنم . 

خیلی اوقات به این نتیجه می رسم که تیرگیِ درونم باعث شده تا خدا روشو ازم برگردونه .

نقد به عملکرد و منش و طرز فکرم خیلی وارده ، خودم می دونم ، اما گیر کردم تو یه شرایطی که جز صبر کاری نمی تونم انجام بدم ، مثل باتلاق هر چی تقلا کنی و بخوای خودتو بالا نگه داری داستان وخیم تر می شه و تمام نیرو و تلاشت علیه خودت به کار گرفته می شه ، سالهای گذشته من دقیقا همینطور بود برای همین امروز به اینجا رسیدم . 


واقعا نمی دونم چرا من تو مسیرهایی وارد شدم که اصلا برای من نبودن ! چی باعث شد که من پا تو این راه ها بذارم که حالا دیگه راه برگشتی ندارن ، چون زمانُ از دست دادم ...


رویا م این بود که تو هر سنی هستم ، زندگی ای بر پایه ی دین و قرآن داشته باشم ، همه چی طوری باشه که رضایت خدا درش باشه ولی حالا در اواسط جوانی با یه نگاه به گذشته می بینم شکست بزرگی داشتم. آینده ای پیش رومه که اونم چندان تعریفی نخواهد داشت چون هنوز خیلی از خطاها و اشتباهات در گذشته ثمرشون رو ندادن و دونه دونه دارن رو می شن برام . 


نوشتن این مطالب برای هیچ کسی جذابیت نداره ، می دونم ، اینا خط خطی های منه ، برای دل خودم ...

دلم درمان آسمانی می خواهد ...

۰ ۰

شروع جدید

تلاش می کنم ، خودم باشم و به سوی خویشتن حرکت کنم ، چندین روز است که مدام شکست می خورم در برنامه ام ، برنامه ای که راه رشد و رهایی من است . روزها در فکر چگونگی گذران روز و شب ها در فکر چطور گذشتن روز ! تلاش می کنم خودم را بیابم میان این همه آتش و تنش در جهان و در خودم ، جنگ ها همیشه در کشور ها به وقوع نمی پیوندند ، گاهی درون می شود محل جنگ ، با جنگاورانی به مراتب قوی تر و شکست ناپذیر تر از جنگ های جهان ، انسان همیشه در حال جنگ بوده از ابتدای تولد تا ابتدای مرگ .

همواره باید تلاش را سر لوحه امور و همه ابعاد زندگی ام قرار دهم باید به این باور و یقین برسم که هیچ چیزی جز تلاش من در مسیر زندگی ، راهگشا نخواهد بود . 


۰ ۰

عهد و پیمان

سلام بر خدای ابرهای سپید و سنگ های استوار


امروز کمی یا بهتر بگم خیلی بیشتر از کمی شروع شد . نتونستم مدیریت کنم .


اما حالا قول می دم و تلاش می کنم برای رضایت تو ای خدا 

در همه امورم باید اول رضایت تو باشه و بعد چیزای دیگه 


امروز 19/آذزماه/94 

من عهد می بندم که بر سر پیمانم با تو بایستم .

فقط تو یاور منی و کسی جز تو را ندارم . 


افق من با توست که افق مانده است.

۰ ۰
متن زندگی باید ولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) باشد.

به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه‏تر است زیرا خدا به آنچه مى‏کنند آگاه است (۳۰)

مردمک می خواهد ، پاک باشد و پاک بماند و ثابت قدم در راه رستگاری.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان