معذرت که پراکنده بود
امروز تازه نه خرداده و تهران به گرم ترین درجه حرارت خودش رسیده در حال حاضر real feel یعنی چیزی که الان حس می شه 40 درجه سانتی گراده !!!!!!
گلدونارو پر اب کردم که مبادا زبون بسته ها تشنه بمونن :(
کولر روشن و محیط اتاقم خدارو شکر دمای خوبی داره و لذت بخشه
به شدت احساس خستگی می کنم این روزها ، دوستی دارم که فعال در طب اسلامیه می گفت : برادر حجامت لازمی خیلی برات خوبه و البته مزایای دیگری هم داره ، یکمی می ترسم ، یه ترس کاذب البته ، ان شاالله اگر بشه حتما می رم
سفری رو برنامه ریزی کردیم برای سه شنبه که راهی بشیم و بتونیم از این شلوغی و رخوت دور بشیم + دوچرخه ها رو هم با خودمون می بریم :)
دارم قطعه شادی از مجموعه بوی پیراهن یوسف استاد انتظامی رو گوش می دم که بسیار لذت بخشُ مفهومیه
تلاشم این روزها اینه که نمازامو به اول وقت و به جماعت در مسجد به جا بیارم و برای خودم طلب مغفرت و بخشش کنم تا بتونم به مرور و پله پله آلودگی و پلیدی هایی که در قلبم جای گرفتن رو از بین ببرم به امید خدا .
برم اتاقمو بیشتر مرتب کنم :)
از امروز که روز طبیعت بود و 13 فروردین 95 ، دقیقا 352 روز تا پایان سال فرصت داریم ، 352 رو ضرب در 24 ساعت کنیم می شه ؟؟؟ بذار حساب کنم ، آها می شه : 8.448 ساعت !
عدد بزرگیه ، تصمیم دارم امسال بهتر باشم از روزای اولی که سپری کردیم 3 بار اتفاق بدی افتاد که بانی و باعثش خودم بودم ، اما خب بازم از نو شروع کردم ، سعی دارم امسال بیشتر کتاب بخونم ، نمازها رو مرتب و به وقت کنم ، روی نفسم کار کنم ، عادت های بدی که دارم رو شناسایی و در بازه های زمانی مختلف ، به عادت ها و صفات نیکو تبدیلشون کنم ، این همه ساعت وقت دارم ، البته به شرط حیات
به امید و توکل به مهربان الله م شروع می کنم .
بسم الله الرحمن الرحیم :)
می شینم پشت میز و روبروی لپ تاپ ، با جستجو توی سایت های مورد علاقه (BookMark) شروع به وبگردی می کنم ، از سایت های انگلیسی زبان بیشتر خوشم میاد ، چون خوشگل تر و زیباترن برای من ، در همین حین به برنامه ریزی برای سال نود و پنج هم فکر می کنم ، در سال نود و چهار اصلا موفق نبودم و سالم سراسر با شکست و ناکامی همراه بود ، در باب برنامه ریزی و رسیدن بهشون زیاد موفق نبودم اما همیشه دوست داشتم که با برنامه پیش برم ، مطمئنم یک روزی به اون حد می رسم که برای دقیقه دقیقه زندگیم برنامه داشته باشم .
این روز ها مَنگ و گنگ هستم نسبت به محیط و اتفاقات ، نمی دونم جهت صحیح حرکت من باید کدوم سو باشه ، دستم به نوشتن نمی ره ، البته گاهی فکر می کنم که اصلا ننویسم بهتره ! انار ماهی گفتن ، بنویسید تا یاد بگیرید و مهارت پیدا کنید ، هر وقت از نوشتن خسته می شم یاد حرف ایشون می افتم و با خودم می گم حد اقل چند خطی بنویس
سال نود و پنج رو باید خوب تر بسازیم . :)
کم کم دارم به این نتیجه می رسم که رشته م رو عوض کنم و برم سراغ رشته ای که به علاقه م خیلی نزدیک تره
اما خب باید از صفر شروع کنم و دوباره چهار سال تحصیل اما این بار شاید با علاقه واقعی !
تلاش می کنم ، خودم باشم و به سوی خویشتن حرکت کنم ، چندین روز است که مدام شکست می خورم در برنامه ام ، برنامه ای که راه رشد و رهایی من است . روزها در فکر چگونگی گذران روز و شب ها در فکر چطور گذشتن روز ! تلاش می کنم خودم را بیابم میان این همه آتش و تنش در جهان و در خودم ، جنگ ها همیشه در کشور ها به وقوع نمی پیوندند ، گاهی درون می شود محل جنگ ، با جنگاورانی به مراتب قوی تر و شکست ناپذیر تر از جنگ های جهان ، انسان همیشه در حال جنگ بوده از ابتدای تولد تا ابتدای مرگ .
همواره باید تلاش را سر لوحه امور و همه ابعاد زندگی ام قرار دهم باید به این باور و یقین برسم که هیچ چیزی جز تلاش من در مسیر زندگی ، راهگشا نخواهد بود .
امروز جمعه 4 دیماه 1394
اولین جمعه زمستان
حال عمومی ام رو به بهبود است و در دل کمی احساس بی قراری دارم .
امروز باید بیشتر خدا را دریابم و بیشتر مراقب عملکردم در همه ابعاد باشم .
خداوندا از تو می خواهم مرا به سوی خودت راهنمایی کنی و مرا و قلب مرا از بدی های زمانه و دنیا پاک و دور گردانی
امروز روز هشتم از برنامه ده روزِ اول است و به لطف تو با همه سختی های مسیر تا اینجا پیش آمدم .
از قدیم گفتن
سحر خیز باش تا کامروا باشی !!!
بعد از سفر 9 روزه پیاده روی اربعین و شرایط حاکم بر نوع سفر به لحاظ مدیریت زمان و استفاده بهینه از دقیقه ها ، بر این شدم تا سعی کنم عادت هایی رو که در سفر پیدا کردم رو نهادینه کنم .
از جمله ی این عادت ها ، سحر خیزیه ، قبلا هم سحر خیز بودم اما این روزها زودتر و راحت تر از خواب رها می شم .
باید سعی کنم نظم بیشتری به کارها بدم .
درست گفتن که : بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
بنده حالا در حال پختنم
ماجراجویی و کشف رو به شدت دوست دارم از این رو سعی می کنم تا بیشتر سفر کنم
حتی سفرهای درون شهری با دوچرخه :) (البته فعلا هوا خیلی سرده)
در نهایت باید بگم سحرخیزی به شدت به نشاط و روحیه انسان کمک می کنه و اگر ورزش هم در طول روز چاشنی زندگی باشه که دیگه معرکه می شه
کامروا و ورزشکار باشید :)
یادم می مونه که باید سحر خیزتر باشم و باقی بمونم
تصمیم کبری !
در زندگی تصمیمات مهمی گرفته ایم و به شدت تاثیر گذار ، خواه خوب و خواه بد
اما چیزی که اهمیت فراوان دارد ، ساکن نبودن است :)
انسان باید به زور هم که شده دائما در حال تکاپو باشد و پویایی خود را حفط کند .
برنامه ای دارم برای رشد(رفتار و عملکرد خودم) که نه روز از ده روز ابتدایی اش رو پشت سر گذاشتم
و حالا باید خودم برای ده روزِ دوم آماده کنم .
تلاش و رسیدن به هدف تو این مورد اولویت زندگی این روزهای منه .
و چقدر شکست خوردم در همین ده روزِ هایی که هیچوقت ازشون خسته نشدم