12 دقیقه به شنبه اولین روز هفته جدید باقی مانده و من در آشوبی از درون و با چهره ای آرام نشسته ام پشت میز و می نویسم .
برای فردایم ... برای فراهایم آرزو می کنم .
برای شنبه ها نگرانم ...
هفته جدید خوش آمدی
امیدوارم طلوع فردا را ببینم
12 دقیقه به شنبه اولین روز هفته جدید باقی مانده و من در آشوبی از درون و با چهره ای آرام نشسته ام پشت میز و می نویسم .
برای فردایم ... برای فراهایم آرزو می کنم .
برای شنبه ها نگرانم ...
هفته جدید خوش آمدی
امیدوارم طلوع فردا را ببینم
جمعه ها دلم می گیرد
از نبودن های غیرعادی ، برای استاد نامه الکترونیک فرستادم ، بعد از چند روز پاسخ آمد ، پاسخ دقیقا چیز هایی بودند که من نداشتمشان ، از آن نداشتن های با حسرت ، آن نداشتن هایی که گاهی با از دست دادن آخرت همراه می شوند . مانده ام در جواب استاد :( آیا بگویم همه این هایی که نگاشته اید همیشه در من نبودند ؟ یا اینکه باز خودم رو فریب دهم که جوانی یعنی امتحان و کسب تجربه ؟ و یا چند مدل پاسخ دیگر
اما تصمیم من در آخر این است ، برای استاد می نویسم :
استاد عزیز ، من دوست دارم که خوب شوم ، راه صحیح زندگی را بیاموزم ، می خواهم افقم را روشن ببینم ، می خواهم سالم و ساده بیاندیشم به دور از تجمل و فخر و تحقیر
کمکم کنید در این هزار توی زندگی ، در مسیری قرار بگیرم که نهایت آن رضایت خدا باشد ولا غیر
دلم پرنده بودن می خواهد .
دو روز است که شروع کرده ام برای ارشد بخوانم :) ، خیلی دیر شده است ، اما به قدر قوه خواهم خواند و پیش خواهم رفت .
دیروز توانستم حدود یک ساعت و چهل پنج دقیقه وقت بذارم و امروز در حدود چهل و پنج دقیقه ، برنامه ریزی داشتم اما عوامل غیر مترقبه ای برنامه ام را کن فیکون نمودند . دروس پیش رو مهندسی است و من به تازگی با این فرمول های با ابهت روبرو شده ام و کمی احساس درماندگی دارم ، سعی می کنم به مرور و به مدد خداوند و اهل بیت علیها سلام مفاهیم را یاد بگیرم در ذهن ثبت کنم . آزمون در روزهای 16 و 17 اردیبهشت سال آینده(95) برگزار خواهد شد .
توکل به خدا
به شدت محتاج دعای خیر هستم
ارشد ؟
بله ارشد ، همان کارشناسی ارشد و یا فوق لیسانس خودمان ...
باید مدرکی در سطح ارشد و یا بالاتر داشته باشید تا اینجا برای مصاحبه ، پذیرش شوید .
پیش خودم گفتم ، روزی که من دانشگاه رفتم می گفتند لیسانس ، حالا که لیسانس دارم می گویند ارشد !
یعنی تا همیشه من جا می مانم از این مسیر بی انتها ؟
درس خواندم نه برای کار نه برای مدرک
با دوستانی آشنا شدم در محیط تحصیل که اگر هیچوقت به دانشگاه سطح چندم نمی رفتم در هیچ کجای عالم و زمان نمی توانستم ببینمشان
آنها به من کمک کردند بی آنکه بدانند :)
کمک کردند تا درک و آگاهی ام بیشتر شود و بهتر بفهمم و بهتر حس کنم .
دقیقا چیزی که در هیچ یک از کتاب های آکادمیک وجود ندارد.
بله جناب آقای پذیرنده :
من در دانشگاه ، بزرگ شدم .
همیشه توی ذهنم این بود که من به فلان مرتبه می رسم ، این مرتبه صرفا تو زمینه اقتصادی و کسب درآمد بالا نبود ، توی رویای کودکی خودم مثل همه کودکان یه حد مطلوبی رو متصور بودم . کم بزرگتر شدم و مدرسه و مدرسه و مدرسه ... هیچوقت به ما آموزش داده نشد چطور باید چیزی که تو ذهنت هست رو تماما تخیل تو هست ، واقعی بشه ! تجربه های زیادی تو زندگی کسب کردم ، از همه مدل در جهت آینده ، معتقدم تمام تجربه هایی که کسب کردیم برای ما لازم بوده و ممکنه در آینده مسئله ای مشابه برامون بوجود بیاد ، اون وقتِ که ما قابیلت حل مسئله رو از قبل کسب کردیم ، دقیقا مشابه زمین خوردن بچه ها تو لحاظات ابتدایی قدم برداشتن ، قدم قدم تا آینده ، باید تجربه کسب کنیم در هر زمان و آگاهی نسبت به تجربه مون ، یه بصیرت عمیق به زندگی .
امیدوارم زیر این گنبد مینای خدا ، همه ما رشد کنیم
سلام به شما دوستانی که هر از گاهی به صفحه بنده حقیر سر می زنید .
مرا ببخشید که وبلاگم جذابیتی برای شما ندارد . چه کنم که قدرت قلم ندارم و فقط دلنوشته ای یا نوشته ای یا رویکردی را برایتان و برای خودم می نویسم .
آمار وبلاگ چندان قابل قبول نیست ، انگار که همیشه مخاطب و ناشر خودم هستم .
مرا ببخشید که جذاب نیست نوشته هایم .
تلاش می کنم ، خودم باشم و به سوی خویشتن حرکت کنم ، چندین روز است که مدام شکست می خورم در برنامه ام ، برنامه ای که راه رشد و رهایی من است . روزها در فکر چگونگی گذران روز و شب ها در فکر چطور گذشتن روز ! تلاش می کنم خودم را بیابم میان این همه آتش و تنش در جهان و در خودم ، جنگ ها همیشه در کشور ها به وقوع نمی پیوندند ، گاهی درون می شود محل جنگ ، با جنگاورانی به مراتب قوی تر و شکست ناپذیر تر از جنگ های جهان ، انسان همیشه در حال جنگ بوده از ابتدای تولد تا ابتدای مرگ .
همواره باید تلاش را سر لوحه امور و همه ابعاد زندگی ام قرار دهم باید به این باور و یقین برسم که هیچ چیزی جز تلاش من در مسیر زندگی ، راهگشا نخواهد بود .
هفته جدید
فردا شنبه است ، روزی که هفته ها را با او آغاز می کنیم ، پس به امید خدا می رم به سوی فردا
فردا روزی جدید برای رستگاری ست ، برای از نو شروع کردن
برای بندگی :)
امروز جمعه 4 دیماه 1394
اولین جمعه زمستان
حال عمومی ام رو به بهبود است و در دل کمی احساس بی قراری دارم .
امروز باید بیشتر خدا را دریابم و بیشتر مراقب عملکردم در همه ابعاد باشم .
خداوندا از تو می خواهم مرا به سوی خودت راهنمایی کنی و مرا و قلب مرا از بدی های زمانه و دنیا پاک و دور گردانی
امروز روز هشتم از برنامه ده روزِ اول است و به لطف تو با همه سختی های مسیر تا اینجا پیش آمدم .
9 روز از مراجعه من به بزشک به دلیل سرماخوردگی شدید می گذره
داروهای مختلفی رو استفاده کردم و این روزها سفکسیم رو مصرف می کنم که یکی بیشتر ازش نمونده
نمی دونم چرا هنوز خوب نشدم !!! :(
سردرد های نقطه ای امونمو بریدن :(