مَـــردُمک

مردمک شرحی است از روزگار که در دالان مجازی روایت می شود

روز نهم + روز نوشت

خبر رسید که نتیجه آزمون ارشد در سایت قابل رویت گشته و من هم کاملا خونسرد و البته با دلی همراه با سیر و سرکه در حال جوشش البته با مقادیری ناچیز سوی لپ تاپ روانه شدم ، پس از چند لحظه دسته گل قند عسل بر روی صفحه نقش بست ... 

نه خوشحال بودم نه غمگین ، برای منی که در رشته دیگری و البته تقریبا مشابه رشته خودم اما با تفاوت های بسیار آزمون داده بودم و هیچ نخوانده بودم برایش ، نتیجه بدی به نظر نمی آمد ، واژه های تاثیر گذار رصد این رویداد این ها بودند : دوره های غیر روزانه / مجاز می باشید 


نگرانم کرد ، خانواده بیش از من پیگیر این نتیجه بودند و حالا من باید خبری نمی دونم نیمه خوب و یا نیمه بد را به اطلاع آنها می رسوندم 

بعد از افطار با چهره ای مابین شادی و غم در مقابل اعضای خانواده ظاهر شدم و خبر نیمه خوب را گزارش کردم ، خانواده از شدت شوق حاصل منُ تشویق کرده و تقاضای شیرینی نمودند :| 


ارشد هر چقدر هم خوب باشه ؛ این روزا حال منُ خوب نمی کنه ، این بی قراری ای که با هر ضربان می جوشه و میاد بالا .

پدرم اصرار به ادامه تحصیل داره و همچنین مادر ، شاید تصور می کنن مدرک بهتر یکی از فاکتور های زندگی بهتره ، شاید هم همینطور باشه . 

این روزها نداشتن درآمد ، خیلی آزار دهنده ست و خب مسلما من هم از این قاعده مستثنا نیستم ، رو راست بگم ، بی پولی بد دردیه 


اصرار مادر برای ازدواج در این روزها قوت بیشتری گرفته و مدام این موضوعُ متذکر می شن ، و من با خنده ای تلخ می گم : ((نه))

تصور چنین روزهایی از قوه تخیلم هم خارجه ، هر روز که بزرگتر می شم و کمی بیشتر درکم از جهان و خودم و همه چیز بیشتر می شه ، بیشتر می ترسم از این مسئولیت های کمر شکن بزرگسالی ، در اوج کودکی بزرگ بودن برایم به مصابحه با رانندگی و انجام کارهایی بود که در آن روزگار برایم هیجان انگیز بودن و امروز در طول روز بارها همان کارها را انجام می دهم و دریغ از آن شوق کودکی هایم ...

آینده هم شاید چنین باشد ، آروزهای امروز من روزمرگی های فرادیم ...


داشتن یک زندگی ایده آل و رویایی خواست خیلی هاست و من هم تا چند ماه پیش همینطور بودم ، اما امروز وقتی صحبت از زندگی اینده می شه ، تنها به این فکر می کنم که ، محتاج کسی نباشم و یک زندگی معمولی داشته باشم ، همپای اکثریت مردم باشم ، بزرگترین دغدغه ام اینه که فقط بتونم چیزهایی که خانواده خودم در آینده لازم دارن رو به سهولت براشون تهیه کنم ؛ خصوصا خانم همسر :) ، البته این ها بیشتر در رویای من هستن تا واقعیت ، واقعیت امروز جامعه مثل سوزن تمام این حباب های قشنگ و زیبا رو در کسری از ثانیه متلاشی می کنه ... 


باز سفره دلم باز شد .... 


۱ ۱
عین نون
۲۸ خرداد ۱۵:۲۴
دغدغه های مشترک با کلی تفاوت سنی :) 
شیرینی میخوام :))
التماس دعای واقعی :) 
چیزی تا کنکور نمونده :)

پاسخ :

البته که خیلی چیز ها در انسان ها با هم یکسان و مشابه هستن اما این کیفیت اونهاست که متفاوته 
ان شاالله موفق باشید دوست من :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
متن زندگی باید ولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) باشد.

به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه‏تر است زیرا خدا به آنچه مى‏کنند آگاه است (۳۰)

مردمک می خواهد ، پاک باشد و پاک بماند و ثابت قدم در راه رستگاری.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان